سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ناز خود بگذار و کبر از سر به در آر و گور خود را به یاد آر . [نهج البلاغه]
موسسه طب سنتی درمان سبز ایرانیان

یکی از سادات و علماء نجف نقل شده که اجاره خانه اش مدتی تاخیر افتاده بود ، صاحب خانه هر روز فشار می آورد که اگر تا فردا وجه الاجاره ی تاخیر افتاده را پرداخت نکنی اثاثیه ات را به کوچه خواهم ریخت .

این مرد عالم با حالت افسرده به حرم امیرالمومنین علیه السلام مشرف شده و به آن حضرت متوسل میشود و در آن حال به خواب می رود در عالم خواب حضرت علی علیه السلام را می بیند که از او سوال می کند چرا ناراحتی؟

سید جریان خود را به حضرت میگوید امام می فرماید : ما الان تو را می بینیم. عرض می کند : آقا من هر شب دو ساعت سعادت تشرف در حرم شریف شما را دارم . می فرماید: نه ما الان شمارا می بینیم با این حال مسئله ای نیست مطلب را حواله دادیم !

سید از خواب بیدار می شود و با تعجب از خود می پرسد این چه حواله ای بود و حضرت مرا به که حواله دادند؟ به منزل باز می گردد . سحرگاه درب خانه اش به صدا در می آید پس در را باز می کند و خود را در مقابل آیة الله عظمی سید ابوالحسن اصفهانی می بیند . چون انتظار وی را نداشت و دست و پای خود را گم کرده ؛ شتاب زده می گوید : آقا بفرمایید...آیة الله اصفهانی می فرماید : ماموریت ما تا همین جا بود و پاکتی به دست او داده و دور می شوند . وقتی پاکت را باز می کند ، و با کمال تعجب می بیند داخل پاکت درست همان مبلغی که وی به صاحب خانه بدهکار بود ، پول قرار داده شده است .

منبع : نور علم دوره سوم ص 4 / و داستانهایی از زندگی علماء ص 78


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حکیم مهدی پیرانه 92/12/9:: 6:5 عصر     |     () نظر